---✧[]از دواج اجباری![]✧---
P⁶
تهیونگ:میخوای فرداباهم تصویری صحبت کنین؟..آخه کره نیست رفته امریکایه مدت نیست...خبع خوبع؟
ات:هوم...باشع
ما مان تهیونگ:پسرم بیا داریم میریم
تهیونگ :باشه الان میام...خبع ات کاری نداری من دیگ باید برم
ات:باش خدافز
تهیونگ:مواظب خودت باش(وهمدیگ رو بغل میکنن)
(پرش زمانی به فرداصبح)
م ات:ات نمیخوای بلندشی
ات:.....
م ات: ات...ات(داد)
ات:۵دقیقه دیگ
م ات:فک کنم منظورت ۱ساعت دیگس نع؟....پاشو ببینم
ات:باشع
ات ویو
خیلی خسته بودم چون دیشب دیر خوابیدم به هرحال مجبور بودم آماده شم برم مدرسع...بعد ۱۵مین آماده شدم ورفتم صبحونه خوردم و رفتم سمت مدرسه وای حوصله ی اون کوک عوضی رو ندارم...او یادم نبود قراره تهیونگ امروز شماره جین دوستش رو برام بفرسته تا باهم حرف بزنیم وبیشتر آشنا شیم....بلاخره رسیدم ورفتم تو کلاس ونشستم سرجام کع.....
[ادامه دارد...]
مایل بع حمایت؟
تهیونگ:میخوای فرداباهم تصویری صحبت کنین؟..آخه کره نیست رفته امریکایه مدت نیست...خبع خوبع؟
ات:هوم...باشع
ما مان تهیونگ:پسرم بیا داریم میریم
تهیونگ :باشه الان میام...خبع ات کاری نداری من دیگ باید برم
ات:باش خدافز
تهیونگ:مواظب خودت باش(وهمدیگ رو بغل میکنن)
(پرش زمانی به فرداصبح)
م ات:ات نمیخوای بلندشی
ات:.....
م ات: ات...ات(داد)
ات:۵دقیقه دیگ
م ات:فک کنم منظورت ۱ساعت دیگس نع؟....پاشو ببینم
ات:باشع
ات ویو
خیلی خسته بودم چون دیشب دیر خوابیدم به هرحال مجبور بودم آماده شم برم مدرسع...بعد ۱۵مین آماده شدم ورفتم صبحونه خوردم و رفتم سمت مدرسه وای حوصله ی اون کوک عوضی رو ندارم...او یادم نبود قراره تهیونگ امروز شماره جین دوستش رو برام بفرسته تا باهم حرف بزنیم وبیشتر آشنا شیم....بلاخره رسیدم ورفتم تو کلاس ونشستم سرجام کع.....
[ادامه دارد...]
مایل بع حمایت؟
۹.۸k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.